بخشي از كتاب بابا لنگ دراز اثر جين وبستر
از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی
دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...
جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم.
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود.
پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.
دوستدارتو : بابالنگ دراز
در پی فروش بالای کرم حلزون و ترشحات سودآور آن
(حلزون اگر از روی لبه تیز تیغ هم رد بشه آسیبی نمیبینه!)
این جمله رو روزی هزاربار میشنوم! گفتم ۱بار امتحان کنم،
حلزونو گذاشتم رو تیغ راه بره از وسط نصف شد مُرد!
دارم فک میکنم تیغش تیز بود یا حلزونش شل بود؟
نظرات شما عزیزان: